دمی با «دم‌بند»

خوشبین هروی

4 اسد 1402
alt-white-book 5 دقیقه
دمی با «دم‌بند»

بخش نخست:

دم‌بند، مجموعه‌ی شعری از عارف حسینی است در دو بخش که بخش نخست آن اختصاص داده‌شده است به شعرهای بلند و بخش دوم آن ‌که «نشست تنهایی یک مرد» نام‌گذاری شده‌است، اختصاص یافته به شعرهای کوتاه شاعر که از ساختار سپید امروزی برخودار است.

شعرهای کوتاه امروزی با فرم‌های متفاوت در بستر ادبیات امروز فارسی به چشم می‌خورد که بعضی از این فرم‌ها توانسته‌‌است مخاطب خود را پیدا کند و از جایگاه قدرت‌مند و قابل‌ملاحظه‌ای برخودار شود. یکی از این فرم‌ها، فرم شعر سپید کوتاه یا آزاد است که من بهترین‌های آن ‌را به نام شعر سپید کوتاه برازنده می‌شناسم و به نظر من، همین شعرهای برازنده کوتاه سپید توانسته به یک جریان تبدیل شود و جایگاه خود را نیز تثبیت کند.

جریان شعر سپید کوتاه امروزی را می‌توان به دو دسته  تقسیم کرد: نخست، شعرهای سپید کوتاه ایماژیستی و دوم، شعرهای کوتاه سپید که اندیشه‌محور است.

شعرهای ایماژیسم، شعرهای ‌اند که مبتنی بر کشف‌های عینی و حادثه‌ها، کنش و واکنش‌های اجتماعی است و خاصیت این شعرها، تصویر‌سازی است که به تأمل مخاطب می‌انجامد. صورخیال و  زبان خیال‌انگیز در این‌گونه شعرها نقش اول را ندارند و یا خیلی کم‌رنگ است و شاعر تلاش می‌کند با تصویرسازی و اجرای یک تصویر سینمایی و مونتاژ آن ‌که ایجاز و کشف در آن شگرد اساسی است، در چند سطر آن ‌را به پایان برساند.

اما دسته‌ی دوم از شعرهای کوتاه سپید امروزی، شعرهای ‌اند که صورخیال و اندیشه در آن‌ها نقش اساسی را دارند و شاعر تلاش می‌کند واژه‌ها و سطرها خیال‌انگیز باشند و زبان فاخر و اندیشه‌محور.

در شعرهای ایماژیستی شاعر به صحنه‌سازی و تصویرسازی مشغول است، اما در شعرهای که اندیشه‌محور اند، شاعر روایت‌های ذهنی و آرمان‌های خود را با زبان فاخر شعر که پر از واژه‌ها و سطرهای خیال‌انگیز است، به خلق اندیشه می‌پردازد که در ورای آن سطرها اتفاق می‌افتد و مخاطب را درگیر آن می‌سازد.

شاعر مجموعه‌ی‌ «دم‌بند» که از نظر من شعرهای کوتاه کنونی‌اش ممکن است از نخستین تجربه‌هایش باشد، گاهی به صورت آگاهانه به شعر کوتاه سپید می‌پردازد و گاهی ناخودآگاه. موتیف‌ها و روایت‌ها در شعرهایش متفاوت است و از نگاه و جهان‌بینی خاص و یک‌دست نمایندگی نمی‌کنند. در برخی از شعرها، شاعر به تصویرپردازی می‌پردازد و در برخی از شعرها، شاعر با استفاده از امکانات زبانی به خلق اندیشه‌هایی می‌پردازد که مخاطب را درگیر تجربه‌های روحی و روانی خودش به عنوان «من فردی» می‌سازد و در بعضی از شعرها، دغدغه‌های مدرن نیز دارد که به عنوان «من جمعی» مطرح می‌سازد.

ماه/ از آن بالای دور/ خودش را/ به حیاط کوچک خانه‌ام می‌مالد/ می‌داند/ تنهایی راه خودش را پیدا می‌کند/ می‌رود کابل/ خواب صورت زنی را دست می‌کشد/ برمی‌گردد. صحفه ۲۹

به‌قدر زمین خوابم/ تو ستاره‌ای درخشان/ نزدیک می‌آیی/ نزدیک‌تر/ دایناسورها می‌میرند/ یخ‌ها ذوب می‌شوند/ …/ زندگی آغاز شده‌است/ پس از برخورد/ تو/ با/ من. صحفه ۷۳

با تو باید/ به زبان ساده سخن گفت/ تو فقط/ رنگ گل‌ها را خوب می‌شناسی/ که پرچین دامنت شده‌اند/ و من، هربار که از آن بالا می‌روم/ به شکوه سینه‌ات می‌رسم/ به لبخند پاکت/ به نگاهت/ که عاشقانه‌ای زیباست/ و من قصد سرودنش را دارم. صحفه ۷۴

در هر سه شعر بالا، شاعر، شاعر شعر کوتاه است. از لحاظ فرم و ساختار ما با نوع اندیشه‌ای روبه‌رو هستیم که منسجم است و یک لایه‌ی روشن دارد و ساختار آن دقیقن در سطر اخیر بسته می‌شود؛ چیزی که در شعر کوتاه سپید به عنوان شگرد و  قرارداد در نظر گرفته می‌شود. به دنبال این نمونه‌ها، نمونه‌های دیگری نیز در بخش دوم کتاب که نزدیک یا هم‌سان به همین ساختار اند، حضور دارند.

در کنار تو باید بزنم/ حرف‌هایم را/ قدم‌هایم را/ و قید ضربان رگی/ در انگشت دست چپم را/ دفن می‌شوی/ در سپیدی این شعر/ گناه از من/ از تو/ نیست/ شاید خدا بود که تو را/ سید آفرید/ مرا نه. صحفه ۸۴

این شعر کوتاه که در بخش دوم کتاب زیر مجموعه عنوان «شعرهای کوتاه» به چاپ رسیده‌است، از لحاظ فرم و ساختار و شمار سطرها هم‌سان به چند نمونه قبلی است که جهان آرمانی شاعر را نشان می‌دهد و در بخش نخست کتاب و شعرهای بلند به چاپ رسیده‌است.

شعر نخست [ماه/ از آن بالای دور/… صحفه ۲۹]، را می‌توان به عنوان یک شعر ایماژیستی شناخت. شاعر در تلاش است تا وضعیت خود و آرمان خود را در امتزاج با نشانه‌های عینی به تصویر بکشد. در این شعر، شاعر از  عناصر صورخیال به‌طور خاص بهره نمی‌برد. ماه، خود ماه است، حیاط خانه، همان حیاط خانه و کابل همان کابل. آن‌چه که دست‌نیافتی است، عشق شاعر است که از او دور است به عنوان یک آرمان. اما رنگ و بوی سطرها و تصویرسازی، روایت شاعرانه است که منجر به یک روایت تصویری شده‌است؛ اما نه تصویری که معطوف به اشیا باشد و یا عینی.

در شعر دوم [به قدر زمین خوابم/ تو ستاره‌ای درخشان/… صحفه ۷۳]، شاعر نیز چنین فضایی را در نظر دارد و به زبان ساده، به خلق تصویرها می‌پردازد. نشانه‌های تجربی، عینی و انتزاعی کمک به این تصویرسازی است که برای تداعی در ذهن مخاطب در نظر می‌گیرد. زمین، ستاره، دایناسور،‌ یخ و… همه تداعی از نظریه شکل‌گیری زمین با برخورد با دیگر ستاره‌ها است و آغاز حیات که شاعر برجسته می‌سازد و به نوعی شکل‌گیری حیات عاشقانه‌اش را چنین بازتاب می‌دهد.

اما در شعر سوم [با تو باید/ به زبان ساده سخن گفت/ تو فقط/ رنگ گل‌ها را خوب می‌شناسی/ که پرچین دامنت شده‌اند/… صحفه ۷۴]، شاعر تا اندازه‌ای از فضای ایماژیستی دور می‌شود و دست به آرمان‌سازی می‌زند و زبان خیال‌انگیز.

در شعر بعدی [در کنار تو باید بزنم/ حرف‌هایم را/ قدم‌هایم را/… صحفه ۸۴]،‌ شاعر دوباره به آرمان‌گرایی دست می‌زند و از فضای ایماژیستی بسیار فاصله می‌گیرد. در این شعر، سطرها در پی تصویرسازی نیستند و همه در خدمت آن آرمان بزرگی‌ اند که به عنوان اندیشه آرمانی در شعر در نظر است و در پایان، شعر کامل می‌شود. شاعر در این شعرها به عنوان یک شاعر ساده ظاهر شده‌است، نه شاعر پیچیده‌زبان. تجربه او به عنوان یک انسان مدرن، مسایل اجتماعی نیست، بلکه بحث عشق و معشوق است و آرمان، یأس و لایه‌هایی از من فردی‌اش.

از میان روزها/ برفی‌ترینش را/ برای قدم زدن/ کنار گذاشته‌ام/ بی‌آشوب نگاه دیگران/ چترم را می‌بندم/ تو را/ در آغوش می‌کشم/ برف می‌شوی/ دراز می‌کشی/ خیابان عاشقت می‌شود.  صحفه ۹۱

شعرهای کوتاه سپیدی که اندیشه‌محور اند می‌توانند مبتنی بر روایت‌های ذهنی باشند که ساخته و پرداخته ذهن شاعر اند و یا هم بر آن اندیشه آرمانی که شاعر از پاره‌های روایت‌های ذهنی‌اش بیرون می‌کشد و به ساختار می‌رساند. نمونه‌هایی از این‌گونه شعرها در بستر ادبیات فارسی بسیار دیده شده‌است. اما آن‌چه را که شاعر در این مجموعه در شعرهای کوتاهش به عنوان شگرد فردی اختیار کرده‌است، نوع زبان است و ساد‌گی آن. در شعر بالا ما با هیچ نوع پیچیدگی در زبان روبه‌رو نیستیم. شاعر بسیار ساده و صمیمی سخن می‌زند و به آن اندیشه‌ای که در شعر اتفاق می‌افتد فرم می‌بخشد تا به تأمل مخاطب بیانجامد.

آن من دیگر من/ امروز با من قهر است/ سر کار رفته/ در ارتفاعی بلند/ روی تخته‌ای نشسته/ سیگار می‌کشد/ بد و بیراه می‌گوید/ به من/ به خیابان/ و مردمی که می‌گذرند/ حتی تُف می‌اندازد/ حواسش هم گاهی پرت می‌شود/ پرت می‌کند/ خودش را/ به دنیایی که من/ در آن نیستم. صفحه ۱۰۲                                                                                                                                           

شاعر امروز، به ویژه آن شاعری که دغدغه مدرن و پست‌مدرنیستی دارد، از لاک خود بیرون می‌زند و سوا از مسایل فردی و خیلی شخصی که به عنوان عشق، یأس، ناامیدی و… به عنوان من فردی در نظر دارد، به مسایل بزرگ‌تر می‌پردازد؛ به مسایل اجتماعی، جهان امروزی، انسان و… به عنوان من جمعی. در اندیشه شعر بالا ما با انسان مدرن روبه‌رو هستیم. انسانی که روانش دگرگون است و ویران و متأثر از کار و از خودبیگانگی و در جدال با دیگران و دنیایی که خط کشیده بین انسان‌ها و نوع رفتار آن‌ها و… . شاعر انزجار خود را از وضعیت نشان می‌دهد و آن من جمعی را که در پی آزادی است و برابری، برای اعتراض در نظر می‌گیرد. شاعر با روایت‌های ذهنی که مبتنی بر تجربه‌های زیسته‌اش است، به خلق اندیشه می‌پردازد و اجرای آن اندیشه و تکامل آن که در سطر اخیر بسته می‌شود. شعر با ‌آن که بلند به نظر می‌رسد، اما شعر بلند نیست. مضمون «موتیف» که شاعر مبتنی بر آن به خلق شعر پرداخته‌است در سطر اخیر بسته می‌شود و به ساختار می‌رسد و فضای شعر کاملن بسته و مبتنی بر یک روایت و برجسته‌سازی و دیداری ساختن آن روایت است.

برای دریافت خبرنامه ایمیل تان را بنویسد


نوشته‌های مرتبط