روسیه وارد جنگ داخلی میشود
آیا پوتین به سرنوشت نیکلاس دوم دچار میشود؟

سالون آینههایی که ولادیمیر پوتین در اطراف خود و در داخل کشورش ساخته، آنقدر پیچیده و چند لایه است که در آستانهی یک شورش واقعی، شک دارم که رییسجمهور روسیه خود به واقعی بودن خودش باور داشته باشد.
میتوان با اطمینان گفت که بقیهی ما هنوز نمیتوانیم کمتر از یک روز پس از شروع این شورش، انگیزههای واقعی بازیگران کلیدی، به ویژه شخصیت مرکزی، یوگنی پریگوژین، رهبر گروه واگنر را بفهمیم.
پریگوژین که جنگجویانش در درگیریهای وحشیانه در سراسر افریقا و خاورمیانه، در سوریه، سودان، لیبیا و جمهوری افریقای مرکزی شرکت کردهاند، ادعا میکند فرماندهی ۲۵۰۰۰ سرباز را در اوکراین عهده دار است.
او در بیانیهای پس از چاشت دیروز ارتش روسیه را متهم به کشتن شمار زیادی از سربازانش در پایگاه خود کرد. او سپس خواستار شورش مسلحانه شد و وعده سپرد که رهبران نظامی روسیه را سرنگون کند.
پریگوژین هفتهها میشود که به رهبری نظامی روسیه توهین میکند. سرگئی شویگو، وزیر دفاع روسیه را به سختی تنبل میخواند و رییس ستاد کل ارتش را شخص بااستعدادی در «عصبانیتهای پارانوییدی» توصیف میکند.
روز گذشته، پریگوژین از روایت رسمی حذر کرد و به صورت مستقیم آنها و دوستان الیگارشی آنان را به دلیل راهاندازی تهاجم تمامعیار به اوکراین در سال ۲۰۲۲ سرزنش کرد. او گفت که اوکراین در ۲۴ فبروری روسیه را تحریک نکرد، در عوض، نخبهگان روسی مناطق دونباس را که از سال ۲۰۱۴ اشغال کرده بودند، غارت میکردند و طمع بیشتر داشتند. پیام پریگوژین روشن بود: «ارتش روسیه جنگ بیهودهای را راهاندازی کرد. آن را با ناتوانی اداره کرد و دهها هزار سرباز روسی را بیجهت به کام مرگ فرستاد. شرارتی که رهبری نظامی کشور آفریده، باید متوقف شود.»
او با این پیام، به جنرالان روسی هشدار داد که مقاومت نکنند: «هرکسی که تلاش میکند مقاومت کند، ما آنها را خطر تلقی کرده، فوراً نابود میکنیم. از جمله هر ایستبازرسی در مسیرمان و هر هواپیمایی که بالای سرمان ببینیم.» در واقع، نمایشیبودن سخنان پریگوژین، زبان باروک و نامنظمش و تصور این که ۲۵۰۰۰ سرباز قرار است فرماندهان ارتش روسیه را در جریان یک جنگ فعال حذف کنند؛ همه بلافاصله سبب شد که بسیاری بپرسند: آیا این واقعیت دارد؟
هرچند این موضوع تا لحظهی شروع ماجرا، یعنی زمانی که وسایل نقلیه واقعی واگنر در جادهی اوکراین به روستوف، یکی از شهرهای روسیه در چند کیلومتری مرز دیده شدند و سربازان واقعی واگنر نیز در حال خرید قهوه در یک رستوران فستفود در شهر روستوف مشاهده شدند که قبلاً به عنوان مکدونالد شناخته شده میشد، غیرممکن به نظر می رسید. اما تیوریها زمانی دو چندان شدند که آنها در شهر ظاهر شدند و پریگوژین، یکباره ویدیویی از خودش را در حیاط ستاد منطقهی نظامی جنوبی، در شهر روستوف نشر کرد. زمانی که به نظر میرسید آنها آماده بودند تا کنترل ورونژ، شهری بین روستوف و مسکو را به دست بگیرند.
شاید پریگوژین با اوکراینیها همکاری میکند و این همه نقشهای مفصل برای پایان جنگ است. شاید ارتش روسیه واقعاً در تلاش بود تا به عملیات پریگوژین پایان دهد و سربازان او را خلع سلاح و مهمات کند. شاید پریگوژین با این روش نه فقط برای شغلش، بلکه برای زندهگیاش میجنگد. شاید پریگوژین، دزدی که براساس قواعد اخلاقی که او را جز طبقهی جنایتکار حرفهای روسیه میشمارد، فقط از سوی رهبری نظامی روسیه احساس ناراحتی میکند و خواهان احترام است. همچنان ممکن است او دلایل خوبی برای این باور داشته باشد که شماری از سربازان روسی دوست دارند با او یکجا شوند.
از آنجایی که روسیه دیگر چیزی شبیه «رسانههای اصلی» ندارد و فقط تبلیغات دولتی و چند رسانه در تبعید دارد، برای ما هیچ منبع اطلاعاتی خوبی به جا نمیگذارد. همهی ما اکنون در دنیایی از هرجومرج اطلاعاتی زندهگی می کنیم، اما خلاء عمیقتر است، زیرا مردم طوری رفتار میکنند که گویا حرفهایشان غیرقابل باور است.
برای درک آنچه در جریان است (یا دستکم حدس زدن آن)، باید یکسری حسابهای غیرقابل اعتماد تلگرام روسی را دنبال کنید یا وبلاگنویسهای اطلاعاتی منبع باز غربی و اوکراینی را بخوانید که قابل اعتماد هستند، اما از عرصهی عملی رخدادها دورتر اند. برای مثال (@wartranslated) که ویدیوهای روسی و اوکراینی را به زبان انگلیسی شرح میدهد. آریک تولر (@arictoler)، از گروه تحقیقاتی بلینکت و یا کریستو گروزف (@christogrozev)، سابقاً از بلینکت که پیشگام استفاده از اطلاعات منبع باز بود.
گروزف اعتبار خود را افزایش داده است، زیرا او خبر داد که گروه واگنر ماهها پیش در حال تدارک کودتا بود. امروز صبح، من با او صحبت کردم و برایش گفتم که حرفش درست بود. او گفت: «بله، درست بود.»
اما کرملین نیز ممکن است اطلاعات چندان خوبی نداشته باشد. تنها یک ماه پیش، پوتین از پریگوژین و واگنر برای آزادسازی باخموت، در شرق اوکراین، پس از یکی از طولانیترین نبردها در تاریخ نظامی مدرن ستایش میکرد.
در مقابل، شورش امروز برنامهریزی و اجرای بهتری داشت. باخموت نزدیک به ۱۱ ماه زمان برد، اما پریگوژین در کمتر از ۱۱ ساعت با کمک فرماندهان و سربازانی که به نظر میرسید منتظر رسیدن او بودند، به روستوف و ورونژ رسید.
اکنون خودروهای نظامی در اطراف مسکو در حال حرکت هستند و ظاهراً «عملیات قلعه» را به اجرا میگذارند؛ طرحی برای دفاع از مقر سرویسهای امنیتی.
یک وبلاگنویس نظامی روسی ادعا کرد که واحدهای ارتش، وزارت امور داخلی، سرویس امنیتی FSB و سایرین قبلاً در اوایل صبح روز پنجشنبه در مسکو در حالت آماده باش ضد تروریسم قرار گرفته بودند – ظاهراً برای یک حمله تروریستی از سوی اوکراین آمادهگی داشتند. شاید این همان چیزی بود که کرملین میخواست حامیانش فکر کنند – اگر چه منبع ادعای وبلاگنویس هنوز روشن نیست.
اما درگیریهای اجتنابناپذیر در بازی-رویارویی پوتین با واقعیت و همچنین رویارویی پوتین با پریگوژین اکنون رو به پایان است. پریگوژین از شویگو، وزیر دفاع خواسته است که برای دیدن او در روستوف بیاید، اما رییس واگنر باید بداند که غیرممکن است. پوتین با محکوم کردن پریگوژین، البته نه با نام، پاسخ داد: «جاه طلبیهای زیاد و منافع شخصی منجر به خیانت شدهاست.»
یک کانال تلگرامی که گمان میرود نمایندهی واگنر باشد، پاسخ داده است: «به زودی رئیس جمهور جدیدی خواهیم داشت.»
اگر آن حساب واقعاً از واگنر باشد یا نباشد، برخی از رهبران امنیتی روسیه طوری رفتار میکنند که انگار چنین است و وفاداری خود را به پوتین اعلام میکنند. روسیه به روشی آهسته و بدون تمرکز در حال فرو رفتن به سمت چیزی است که فقط میتوان آن را یک جنگ داخلی توصیف کرد.

پریگوژین از نظر روانی توضیح راحتی برای مخمصهی جاری دارد. این که آنها نتوانستند اوکراین را شکست دهند، زیرا رهبرانشان به آنان خیانت کردند/ عکس: The New Statesman
اگر تعجب کردهاید، شاید نیاز به تعجب ندارید. پوتین از ماهها و سالها با این طرف، همهی مشکلات کشورش را به گردن خارجیها انداخته است: امریکا، اروپا و ناتو. او ضعفهای کشور و ارتشش را در پشت نمایش غرور، تکبر و توسل به «ناسیونالیسم مسیحی سفید»[۱] ساختهگی برای مخاطبان خارجی، و توسل به میهنپرستی امپریالیستی برای مصرف داخلی پنهان کرد. اکنون او با جنبشی مواجه است که براساس ارزشهای واقعی ارتش مدرن روسیه و در واقع روسیهی مدرن، زندهگی میکند.
پریگوژین بدبین، بیرحم و خشن است. انگیزهی او و مردانش پول و منافع شخصی است. آنها از فساد مدیران ارشد، تجهیزات بدی که در اختیارشان قرار داده شده و شمار باورنکردنی از تلفات جانی عصبانی هستند. آنها مسیحی نیستند و به پیتر کبیر اهمیتی نمیدهند. پریگوژین از نظر روانی توضیح راحتی برای مخمصهی جاری دارد. این که آنها نتوانستند اوکراین را شکست دهند، زیرا رهبرانشان به آنان خیانت کردند.
پیشینههایی برای این لحظه وجود دارد. در سال ۱۹۰۵، عملکرد فاجعهبار ناوگان روسیه در جنگ با جاپان در الهامبخشیدن به یک انقلاب شکستخورده کمک کرد. در سال ۱۹۱۷، سربازان خشمگین از جنگ جهانی اول به خانه بازگشتند و انقلاب معروفتری را به راه انداختند. پوتین صبح امروز در حضور کوتاه تلویزیونی خود به آن لحظه اشاره کرد.
در آن لحظه، او گفت: «مشکلات پشت سر ارتش بزرگترین فاجعهای بود که منجر به ویرانی ارتش و دولت، از دست دادن مناطق بزرگ و در نتیجه منجر به تراژدی و جنگ داخلی شد.» چیزی که او به آن اشاره نکرد این بود که تا لحظهی ترک قدرت، تزار نیکلاس دوم با همسرش چای مینوشید، یادداشتهای پیش پا افتادهای را در دفتر خاطراتش مینوشت و تصور میکرد که دهقانان معمولی روسی او را دوست دارند و همیشه طرف او را خواهند گرفت. در حالی که اشتباه می کرد.
۱ ناسیونالیسم مسیحی سفید، اصطلاحیست که در مطالعات روانی ملتها ریشهی چند قرنی دارد. ریشهی آن در امریکا به سال ۱۶۰۰ میلادی میرسد. اصطلاح این پدیده به دورههایی که مسیحیان سفیدپوست از سوی نیروهای خارجی احساس خطر میکنند به کار برده میشود.
نویسنده: آن اپلبام، مجلهی اتلانتیک