مهاجرت و جابه‌جایی نشانه‌ها

نصیر آرین، استاد دانشگاه

14 جوزا 1402
alt-white-book 4 دقیقه
مهاجرت و جابه‌جایی نشانه‌ها

The Texas Tribune

تولید گفتمان‌ها بازبسته به جابه‌جایی، کدگذاری، جهت‌مندی و مکان‌مندی نشانه‌هاست. اگر نشانه‌ها در یکی از این جهت‌ها دچار تغییر نشود، با گفتمان جدیدی مواجه نخواهیم شد. جابه‌جایی یک نشانه باعث می‌شود که کدهای موجود در آن خلع مفهوم شوند و مسیر حرکتش را تغییر دهد. بنابراین، امر جابه‌جایی نشانه‌ها به عنوان نقطه عبور از گفتمانی به گفتمان دیگر باعث می‌شود ارزش‌ها دوباره کدگذاری شوند و جهت متفاوتی را بپیمایند. مسیری جدیدی که نشانه‌ها بر اساس جابه‌جایی و تبدیل سپهر نشانه‌ای می‌پیمایند، به اندازه خود نشانه‌ها متفاوت، متباعد و گاه متضاد است. این‌که نشانه­‌ها از نظر مکان، جهت و کدهای ارزشی دچار تغییر شوند، طبیعی و اتفاقا ضروری است، زیرا در غیر این صورت معنایی تولید نخواهد شد. شاعران و نویسنده‌گان یگانه کاری که برای خلق یک اثر ارزش‌مند انجام می‌­دهند، نشانه­‌ها را جابه‌جا می­‌کنند، آن‌ها را با کدهای ارزشی جدیدی مجهز می‌­سازند و جهت و مکان آن را تغییر می‌­دهند. اما آن‌چه باعث تولید تغییر خطرناک و فرسایشی می‌­شود، تبدیل سپهر نشانه­‌ای است. نشانه­‌ها با ویژه‌گی­‌های مشترک و خاصی که دارند، سپهر نشانه­‌ای خاصی را می­‌سازند. بنابراین، هر سپهر نشانه­‌ای گفتمان و معنای خاصی تولید می­‌کند. اگر نشانه­‌ای از یک سپهر نشانه­‌ای خاصی برکنده و به صورت تمام و کمال وارد سپهر دیگری نشانه­‌ای گردد، به آرامش می­‌رسد و برای تولید معنا دچار تروما، دوپاره‌گی و پارانویید نمی­‌گردد، اما اگر این نشانه معلق در میان دو سپهر بماند، کدهای ارزشی آن تناسب معنایی خود را از دست می­‌دهند، خالی می­‌شوند و وجه نشانه‌گی آن­‌ها مکدر می‌گردد.

مهاجرت به عنوان سپهر جدید در سبک‌شناسی زنده‌گی و نظام نشانه‌ای، نوعی جابه‌جایی، کدگذاری، جهت‌مندی و مکان‌مندی ا­ست. جابه‌جایی شب و روز، احساس و عقل، آرامش و تپش و شرق و غرب و در مجموع از نشانه وجود گرفته تا نشانه‌های معرفت همه دچار تحول و تغییر می‌شوند. نشانه­‌های مهاجرت، نوعی بازتولید نشانه خانه است، به گونه‌ای که میراث‌دار ناقص دو سپهر نشانه‌ای هستند و دم‌دست‌ترین میراثی که از سپهر قبلی خویش می‌برند، هراس و یاس و ناامیدی و سرخورده‌گی مفرط است. سهم این نشانه‌ها از سپهر جدید، اشتیاق موهومی است که در برخی احوال از نظر ارزش به اندازه حسرت و انزوا ویران‌گر و شوکه‌آور است. مهاجرت گاه سنگی است بر فرقی و گاه مرهمی بر زخمی. بسته‌گی دارد که با چه کُدی آن‌ را مجهز می‌کنیم. البته در تجهیز نشانه‌ها با کدهای ارزشی صرفا خود ما نقش نداریم، بلکه فضا و محیطی که ما را فرا گرفته نیز مهم‌اند. نشانه مهاجرت به خصوص برای نخبه‌گان و آن‌هایی که ثبات نسبی داشتند، ارزش فرسایشی تولید می­‌کند.

یک عمر تلاش و کار در یک محیطی (تشکیل یک نظام نشانه‌گی) یک شبه به هیچ تبدیل می­‌شود. نخبه‌گان پس از تلاش‌های مداوم که باید ثبات و آرامش به بار می‌آورد، دست و پا بسته به نقطه اول پرتاب می‌شوند. این سرخورده‌گی عمیقی است که ممکن است نمود ظاهری نداشته باشد، ولی عمیقا روان بسیاری از نخبه‌گان ما را می‌آزارد. تفکر و دانش در درون نظام زبان و سپهر فرهنگی خاص تولید می‌­شود. فرد هر چیزی که دارد، در درون نظم زبانی خویش دارد. به همین دلیل است که جهان، منهای زبان جهان نیست. البته منظور از زبان صرفا زبان مکالمه نیست، بلکه منظورم این‌جا نظام زبان و نظم نشانه‌گی­‌ای است که براساس آن نطفه تفکر و جهان­‌بینی فرد بسته شده و به بار نشسته است. مهاجرت از یک زبان به زبان دیگر و از فرهنگی به فرهنگ دیگر، نظام فکری فرد را دچار استحاله و تغییر می­‌کند. مهاجر شبیه آدمی است که پول هنگفتی در دست دارد، اما از چلش افتاده و با آن هیچ چیزی خریده نمی‌­تواند. بسیاری از نخبه‌گان کشور را که من دیده و با آن ها صحبت کرده‌­ام، از پوچی وضعیت حکایت کرده­‌اند و این‌که چه‌گونه حس نقصان و فروریزی نظام اندیشه‌گی آزارشان می‌­دهد و این طبیعی است، زیرا در پی دگردیسی نظام اندیشه‌گی، نشانه­‌های حیات به گونه جدی دچار تحول و تولید کدهای ارزشی جدید شده است.

برداشت کلی من از وضعیت این است که نهایتا مهاجرت با سایر قربانیان خود یکی از نسبت­‌های زیر را دنبال خواهد کرد:

  • این نشانه از سپهر قبلی خویش به گونه کامل کنده و در سپهر جدید منحل خواهد شد. در این وضعیت، طبیعی است که زنده‌گی نظم دوباره گرفته و با معیارهای جدید سازگار خواهد شد.
  • میان سپهر قبلی و بعدی معلق و اسکیزوفرنی شدیدی خلق خواهد کرد. این گروه در جهان خیالی خویش دست و پا می‌­زند، به گونه­‌ای که نه به این سپهر و نه به آن وفاداری خود را حفظ کند در مسیر فرسایش تدریجی فقط به گذر ایام خواهد نگریست.
  • هرگز با سپهر قبلی نمی‌­تواند خداحافظی کند و میزان هم‌­خوانی با سپهر جدید در کم‌­ترین حد ممکن قرار دارد و این خطرناک‌­ترین وضعیتی است که قربانی خود را پارانویید می‌­سازد و در وضعیت هزارپاره‌گی روانی از سرنوشت سرگردان و بی­‌ثبات خود رنج می­‌برند.

دو صورت آخر، روان‌­پریشی به بار می­‌آورد و در چنین وضعیتی، از فرد مهاجر نمی‌­توان عین انتظاری را داشت که قبل از مهاجرت داشتیم. او که به پوچی یک عمر کارش پی برده، دیگر نخواهد توانست با عین انگیزه دست به قلم ببرد و هنوز هم مشتاق تولید چیزی باشد که یک عمر تلاشش در این حوزه عملا هیچ چیزی در زمان حال روی دستش نگذاشته است. فقط گروه نخست زمینه رشد فردی برای خود را فراهم خواهد کرد، زمینه­ دردی از جامعه مبدا را مداوا نخواهد کرد، زیرا این سپهر نشانه‌گی جدای از آن است. میزان تعهد این گروه هم همانند تعهد گروهی به کشور خواهد بود که در بیست سال گذشته به مقام‌های بلند سیاسی گماشته شدند و نتیجه کارشان را با چشم سر مشاهده می‌کنیم.

نشانه مهاجرت، کژدمی است که هر کسی را به اندازه پیشینه، تعهد و احساسش در برابر مردم، وطن و تمام ارزش­‌های که عمری را برای حصول آن مایه گذاشته، نیش می‌زند. برخی را می­‌کشد، برخی را نیمه‌جان و بعضی دیگر را صرفا هشدار می‌­دهد.

برای دریافت خبرنامه ایمیل تان را بنویسد


نوشته‌های مرتبط