هشدار از فراموشی زنان افغانستان در کارزار مبارزه با واپس‌گرایی

29 حمل 1402
alt-white-book 4 دقیقه
هشدار از فراموشی زنان افغانستان در کارزار مبارزه با واپس‌گرایی

AFP

پس از سقوط کابل در بیست‌وچهارم اسد ۱۴۰۰خورشیدی، در کنار غم نان و غم جان، نگرانی جدی شهروندان افغانستان این بوده که سرنوشت دست‌آوردهای بیست‌ ساله در همه بخش‌ها و به‌ویژه در حوزه‌ی حقوق زنان به کجا خواهد کشید؟ محور بحث‌ها در تمامی گفتمان‌های رسانه‌ای و فضای عمومی، در کنار نکوهش عمل‌کرد گروه حاکم و ابراز بیزاری از آن، سرنوشت رو به ‌زوال داشته‌ها و اندوخته‌هایی بوده که هم‌پای قشر جوان و دانش‌آموخته جامعه، در دو دهه گذشته، از شیرخواری به رعنایی و برومندی رسیدند. به تعبیر دقیق‌تر، نگرانی از دگردیسی «تغییر»ی که از آن در تمام این سال‌ها حرف زده می‌شد و چشم امید آینده افغانستان به آن دوخته شده بود. تغییری طبیعی، آهسته و پیوسته‌ی جامعه‌ای که از درون جنگ داخلی، بی‌دولتی و حاکمیت اول طالبان سربلند کرده بود و عزمش برای قد کشیدن و ایستادن، بیشتر از هر زمانی دیگر جزم بود. متاسفانه دست مردم در دفاع از دست‌آوردهای بیست ‌ساله تا آن‌جا خالی و بی‌پناه شده بود که مرگ رویاهای‌شان را در تنهایی و انزوای مطلق سوگ‌واری کردند. حالا اگر مردم افغانستان و به ‌ویژه زنان این سرزمین، «غمگین‌»ترین مردم جهان هستند و در ناامیدی، روزگار سر می‌کنند، قابل درک است. مردم از نزدیک دیدند که چه‌گونه جهانِ «آزاد» بر سرنوشت‌ آنان یک‌‌شبه چشم بست و کنش‌گری فعال و مستقیم‌شان به پند و اندرزهای کلی رنگ عوض کرد.

در این میان اما، آن‌چه مایه تاسف مضاعف است، این است که از زمان سقوط کابل تا کنون، در مورد دست‌آوردهای مردم افغانستان و به صورت خاص، دست‌آوردهای زنان، بسیار ریاکارانه و عمومی حرف زده شده‌است. از همین ره‌گذر، تصویری که مردم و نه دولت‌های جهان، از این دست‌آوردها دارند، نیز کلی است. مردم تنها شنیده‌اند که در افغانستان اطلاع‌رسانی آزاد از میان رفته و رسانه‌های آزاد به مفهوم دقیق آن وجود ندارند. همین‌طور، گفته شده که دروازه‌های مکتب‌ها و دانشگاه‌ها بر روی زنان بسته شده و آنان حق کار ندارند. و یا از محدود شدن و از میان رفتن آزادی‌های مدنی و ارزش‌های حقوق بشری، «ابراز نگرانی» شده‌است. فراتر از این کلی‌گویی‌ها و تظاهرِ ریاکارانه، بحث و گفت‌وگوی کارشناسانه و ره‌گشا در این زمینه‌ها، بسیار کم اتفاق افتاده است. کنش‌گران آن‌گونه که باید، متوجه زیرساخت‌هایی که به سختی و در گذر سال‌های زیاد در افغانستان با خون دل ساخته و پدید آورده شد، نیستند.

به طور نمونه، یکی از این دست‌آوردهای بسیار ارزش‌مند، شکستن یخ جامعه‌ی محافظه‌کار و سنتی افغانستان در برابر حق آموزش، کار و انتخاب زنان بود. این یخ، در روستاها هزارساله بود و در بسیاری از شهرها پس از سقوط دولت دموکراتیک افغانستان در اوایل دهه نود میلادی، بار دیگر ضخیم شده بود. پانزده الی بیست سال قبل و حتا کم‌تر، در بخش‌های زیادی از جامعه اگر کسی پدر دختری می‌شد، کم‌تر خوش‌حال می‌شد و خانواده‌ها برخلاف جشنی که به مناسبت تولد فرزند پسر برپا می‌کردند، تولد دختر را محدودتر و یا هرگز تجلیل نمی‌کردند. حق آموزش و تحصیل و کار و آزادی انتخاب زنان بماند سر جای خودش. اگر درست‌تر روایت شود، سرنوشت زنان در آن سال‌ها، به حزن‌نامه قطوری می‌ماند که از فرط تلخی، کسی را شاید یارای بازکردن آن نباشد. مردان افغانستان، همه یا در خانه و یا در محل پیرامون‌شان با این سرنوشت و جایگاه زنان تا همین چند و چندین سال قبل، آشنا هستند.

با این پیش‌زمینه و از درون چنین فهمی، نگاه به دست‌آوردهای زنان در دو دهه‌ی اخیر در افغانستان به درستی قابل فهم می‌شود. زنان افغانستان گام‌به‌گام، موانع را کنار زدند. هرچند متغییرهایی از بالا و در سطح دولت در این تغییر نقش داشتند، اما تغییر اساسی در خانواده و جامعه و با بیداری مردم و خسته‌گی‌ناپذیری زنان در این کارزار درخشان تغییر و ترقی‌خواهی، اتفاق افتاد. مسیر، دشوارگذر و ظلمانی بود، اما با عزم متین و گام‌های استوار زنان، به ‌خوبی طی شد.

در سال‌های اخیر نظم جمهوری، جدا از روی‌کرد سیاسی کنش‌گران نسبت به زنان، و نگاه تزیینی به جایگاه آنان در عرصه‌ی سیاست، بن‌مایه‌ی نقش و حضور زنان در جامعه بسیار قوی شده بود. آنان در تمامی بخش‌ها، از آموزش تا صحت، اقتصاد و امنیت، نقش محوری و تحول‌آفرین داشتند. از همه مهم‌تر، زن در خانواده نقش و جایگاه‌اش را بازتعریف کرده بود. زنان فضای پدرسالار را شکسته و در جایگاه برابر با مرد ایستاده بودند.

بنابراین، اکنون اگر بحثی در مورد دست‌آوردهای زنان در افغانستان صورت می‌گیرد، بایسته است که از همین ره‌گذر باشد. ابراز نگرانی به سبک قشر سیاسی در زمان نظم جمهوری، برای وضعیت و جایگاه زنان، جز این‌که جامعه و جهان را از دست‌آوردهای واقعی زنان افغانستان غافل کند، نتیجه‌ی دیگری نخواهد داشت. باید نگران نقش و جایگاه زن در خانواده و محیط پیرامونش بود که اگر این بیست‌ودو ماهِ سیاه، طولانی‌تر شود، دور از انتطار نیست که فضای پدرسالار و یخِ سنت و محافظه‌کاری در خانواده‌ها، بار دیگر ضخیم و ضخیم‌تر شود و دست‌آوردهای زنان از پای‌بست ویران و نابود شود.

بیست سال فضای باز و کارزار ترقی‌خواهی در کشور، اگر یک درس به ما داده باشد، این است که تغییر، یک روند پیچیده و زمان‌گیر است و یک‌شبه اتفاق نمی‌افتد. آن‌گونه که دست‌آوردهای زنان از درون خانواده‌ها شروع شد و تا محیط روستا و شهر و کل کشور گسترش یافت، دیگر بخش‌ها نیز یک روند طبیعی رشد و ترقی را طی کردند. این راه، با سختی‌های فراوانی که داشت، طی می‌شد و می‌رفت تا به پهن‌وادی آزادی و شکوفایی کامل برسد، اما به صورت بی‌رحمانه‌ای مسیرش سد شد. تلخ‌ترین بخش این تراژدی، همین است.

واقعیت این است که گروه حاکم، زیرساخت‌ها را هدف قرار داده است. زیرساخت‌هایی که همه می‌دانیم ساختن آن زمان زیاد و هزینه‌هایی بسیاری لازم داشت. نیاز است که این نگرانی جمعی به صورت دقیق و اساسی در رسانه‌ها مطرح و در سطح جهانی توسط رسانه‌ها و کنش‌گران بسط و توضیح داده شود تا روی‌کرد جهان نسبت به مساله‌ی افغانستان از ریاکاری و تظاهر، به نقش مسوولانه و اثرگذار تغییر کند.

 

برای دریافت خبرنامه ایمیل تان را بنویسد


نوشته‌های مرتبط